کد مطلب:41757 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:144

آخرین کلمات











1- (بیماری رسول خدا(ص) شدت می گرفت و خطر لحظه به لحظه زندگی او را تهدید می كرد).

چیزی نگذشت كه فریاد فاطمه بلند شد و مرا به داخل فرا خواند. (سراسیمه ) وارد شدم، دیدم رسول خدا(ص) در حال احتضار است و لحظات پایانی عمر خود را سپری می كند. با مشاهده آن صحنه به سختی گریستم و خود داری از گریه به هیچ وجه ممكن نبود.

پیامبر خدا(ص) فرمود: علی! گریه برای چیست؟ اینك زمان گریستن نیست، كه لحظه فراق و جدایی بین ما فرا رسیده است.

برادر! تو را به خدا می سپارم. پروردگارم ما به سرای جاوید فرا خوانده و جوار لطف و رحمت خویش را برایم برگزیده است. (من از این بابت اندوهی به دل ندارم بلكه) گریه و اندوه بی پایان من بر تو و فاطمه است. و (گویا می بینم) پس از من او را به هلاكت رسانند و مردم در ظلم و تعدی بر شما همدل و هماهنگ گردند!

شما را به خدا سپردم و از او خواستم كه شما را در حفظ و پناه خود بپذیرد كه او نیز پذیرفت و شما همچنان ودیعه من، نزد پروردگار خواهید بود.

2- پیامبر خدا در لحظات پایانی عمر، دو گفتار با علی داشته است: یكی

[صفحه 275]

كوتاه و آشكار و دیگری طولانی و به راز. حضرت در زیر از هر دو، چنین یاد می كند:

پیامبر خدا(ص )... مرا به نزد خویش فرا خواند، چون نزدیك او شدم فرمود:علی!تو در حیات و ممات، وصی و خلیفه من در میان خانواده و پیروانم هستی، دوست تو، دوست من است، و دوست من ولی خداست.

دشمن تو دشمن من است، و دشمن من دشمن خداست.

علی! آنكه امامت و جانشینی تو را انكار كند مانند كسی است كه رسالت مرا انكار كرده باشد؛ چه اینكه تو از منی و من از توام.

سپس مرا نزدیكتر خواند و پنهانی و راز سخن گفت. از گفتار او هزار باب علم بر رویم گشوده گشت و از هر باب آن هزار باب دیگر باز شد این نهان گویی چندان به طول انجامید كه سر و روی من و رسول خدا(ص) به عرق نشست. به طوری كه عرق از روی من بر او و از چهره مبارك او بر من می چكید.

3- پیامبر خدا(ص) در حالی كه بر سینه من تكیه داده بود و دهان در گوش د من داشت؛ متوجه حركت زشت دو تن از همسرانش شد كه سعی داشتند با استراق سمع، از سخنان آهسته و پنهانی او سر در بیاورند. رسول خدا(ص) (همانجا برآشفت و)گفت: پروردگارا! شنوایی را از ایشان باز گیر.

سپس فرمود: علی! این آیه را دیده ای:

كسانی كه ایمان آورده اند و كارهای شایسته انجام می دهند؛ بهترین خلق خدا هستند.[1] .

آیا می دانی كه آنان چه كسانی هستند؟

گفتم: خدا و رسولش بهتر می دانند.

[صفحه 276]

فرمود: آنان شیعیان و یاوران تو هستند. وعده دیدار من و آنان، كنار حوض كوثر، هنگامی كه امت ها به زانو در آیند و همه در محضر پروردگار خویش حاضر شوند و به آنچه از آن گریزی نیست خوانده شوند.

آن روز از تو و شیعیانت نام می برند و همه با چهره هایی برافروخته و روشنایی كه از پیشانی و سجده گاه آنان می درخشد در حال نشاط و سیرابی نزد من آیند....

4- پیامبر خدا(ص) در حال احتضار بود و ملافه ای نازك چهره مباركش را پوشانده بود. كسان و نزدیكانش گرد او جمع بودند. و ما همگی با چشمانی اشكبار نگران زندگانی او بودیم و بعضی هم كار را تمام شده می پنداشتند و كلمه استرجاع بر زبان داشتند....

(لحظات فراق نزدیك می نمود)، حضرت (در بستر افتاده بود و بی توجه به اطرافیان) همچنان ساكت و خموش بود. در این بین ناگهان به سخن آمد و فرمود:چهره هایی رو سفید خواهند بود و چهره هایی رو سیاه؛ گروهی اهل سعادتند و دسته ای نیز اهل شقاوت، آنان كه سعادتمندند، پنج تن آل عبا كه من برترین ایشانم- و این مایه فخر و مباهات نیست (بلكه فضل خداست)- آنان عترت من و جانشینان من هستند، كه به لحاظ معرفت و عبودیت ذات احدیّت بر همه پیشی جسته اند. سپس كسانی اهل سعادتند كه از ایشان پیروی كنند و بر كیش و آیین من دستورهای الهی را به كار بندند (تاآنكه فرمود):

دشمن علی و آل او در آتش است، و دوستدار علی و آل او در بهشت.

با پایان گرفتن این كلمات، حضرتش ساكت شد (و خورشید وجودش از آسمان دنیا غروب كرد).

1- قال علی (ع):... فما لبثت ان نادتنی فاطمه (ع) فرخلت علی النبی (ص) و هو یجود بنفسه فبكیت و لم املك نفسی حین رایته بتلك الحال یجود بنفسه. فقال لی: مایبكیك

[صفحه 277]

یاعلی! لیس هذا اوان البكاء فقد حان الفراق بینی و بینك فاستودعك الله یا اخی فقد اختار لی ربی ما عنده و انما بكائی و غمّی و حزنی علیك و علی هذه ان تضیع بعدی فقد اجمع القوم علی ظلمكم و قد استودعكم الله و قبلكم منی ودیعه....[2] .

2- عن علی (ع): لما حضرت رسول الله الوفاه، دعانی، فلما دخلت علیه، قال لی:یا علی انت وصیی و خلیفتی علی اهلی و امتی فی حیاتی و بعد موتی، ولیك ولیی و ولیی ولی الله و عدوك عدوی و عدوی عدوالله، یا علی! المنكر لا مامتك بعدی كالمنكر لرسالتی فی حیاتی لانك منی و انا منك. ثم ادنانی فاسر الی الف باب من العلم كل باب یفتح الف باب.[3] .

فحدثنی بالف حدیث یفتح كل حدیث الف حدیث حتی عرقت و عرق رسول الله (ص) فسال علی عرقه و سال علیه عرقی.[4] .

3- قال علی (ع):... عهد الی رسول الله (ص) یوم توفی و قد اسندته الی صدری و راسه و عند اذنی و قد اصغت المراتان لتسمعا الكلام فقال رسول الله: اللهم سد مسامعهما ثم قال یاعلی! ارایت قول الله تعالی: (ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خیر البریه) اتدری من هم؟ قلت: الله و رسوله اعلم قال فانهم شعتك و انصارك، و موعدی و موعدهم الحوض یوم القیامه اذا جیئت الامم علی ركبها و بدالله فی عرض خلقه و دعا الناس الی ما لابد لهم قید عوك و شیعتك فتجیئونی غرا محجلین شباعا مرویین....[5] .

4- قال امیرالمومنین: بینما نحن عند النبی هو یجود بنفسه و هو سجی بثوب ملاه خفیفه علی وجهه، فمكث ما شا الله ان نیكث و نحن حوله بین باك و مسترجع، اذ تكلم و قال: ابیضت وجوه و اسودت وجوه و سعد اقوام و شقی آخرون:اصحاب

[صفحه 278]

الكسا الخمسه انا سیدهم- و لافخر عترتی اهل بیتی السابقون المقربون یسعد من اتبعهم و شایعهم علی دینی و دین آبائی... مبغض علی و آل علی فی النار و محب علی و آل علی فی الجنه، ثم سكت.[6] .

[صفحه 279]



صفحه 275، 276، 277، 278، 279.





    1. سوره بینه (7:98).
    2. بحار، ج 22، ص 490.
    3. بحار، ج 22، ص 463؛ خصال،ص 796.
    4. بحار، ج 22، ص 461؛ خصال، ص 173.
    5. كتاب سلیم بن قیس، ص 212.
    6. بحار7 ج 22، ص 494.